سواها قلبی
قلبم انجامش داد
سواها قلبی یا حبیبی
قلبم انجامش داد عزیزم
و حبک ما طاعنی و انا عن الحب ناهیه
و عشق تو از من پیروی نکرد وقتی در عاشقی منعش کردم
الظاهر انه مایبی غیرقربک
در واقع فقط می خواست نزدیک تو باشد، نمی توانست دیگری را تحمل کند
عاف الجمیع و اول الناس راعیه
حتی نزدیک ترین مردم به او
علیه ماوصیک لاصار جنبک
اگر نزدیکت آمد مراقبش باش
صبح علیه بحب و بحب مسیه
عاشقانه صبح به خیر و شب به خیر بگو
نبضه وفا و تضحیاته یعجبک صافی
او را صاف و خالص و با وفا و فداکار خواهی یافت
ولکن مالقی من یصافیه
اما نمی توانی کسی را چون او بیابی
خلی دروب الکل واختار دربک داریه
همه راهها را صرف نظر کرد و راه تو را انتخاب کرد، راحت باش
تکفى قدما تقدر داریه
لطفا تا جایی که می توانی به او آسان بگیر
وابشر بقلب مایبی غیر قربک یموت
و شاد باش با قلبی که اگر نزدیکت نباشد می میرد