تصدق بمین
به که سوگند بخورم

بعدنا و یا دوب معداش یومین
جدا شدیم و دو روز به سختی گذشت

و جتلک قوام لقیتک وحشنى وحشه سنین
سوی تو باز آمدم که دلتنگیهای سالهای گذشته ام را بیابم

تصدق بمین انا و قلبى کنا مش دراینین
به که سوگند بخورم که من و دلم آگاه نبودیم

منین جینا ولا فین روحنا ولا احنا شوفنا مین
از جایی که آمدیم و خواهیم رفت و آنها که دیدیم

تصدق بمین بمیت الف حاجه ما بینا
به که سوگند بخورم که صدها هزار وجه اشتراک داریم

مش حاجه او حاجتین
نه یک وجه و نه دو تا

ولو ننسا بعض انا وانت من بعض نروح فین
و اگر همدیگر را فراموش کنیم، من و تو، به کجا خواهیم رفت

ده انا انت و کمان انت انا
من برای تو و تو برای من

و کاننا واحد و کل الناس تندهله اسمین
گویی یکی شده ایم و هنوز دو نام داریم

مخبیش علیک
من حقیقت را از تو پنهان نمی کنم

ده لو یوم یعدى و انا وبین ادیک
هر روزی که می گذرد و من در آغوش تو هستم

یساوى فى عینیا على الدنیا دیه کمان دنیتین
در چشمان من چون دنیایی و شاید دو دنیا می ماند

مخبیش علیک
من حقیقت را از تو پنهان نمی کنم

مبحلمش عمرى غیر بس بیک و لا ابقى الا لیک
در رویایم هرگز جز تو کسی را نداشتم، تو که برایت می مانم و جز برای تو زندگی نمی کنم

و لو ضعت منى اموت مرتیین
و اگر تو را از دست بدهم دوبار خواهم مرد