سلملی علیه
سلام مرا به او برسانید

سملی علیه روح و سلملی علیه
سلام مرا به او برسانید، بروید و سلام مرا به او برسانید

قلو مشتاقه لیه
به او بگویید که دلتنگش هستم

هوی الما فی متلو حدا
هیچکس چون او نیست

حبیببی ع طول المدى
عشق من برای همیشه

روح و سلملی علیه
بروید و سلام مرا به او برسانید

مشتاقه کتیر نرجع نتلاقى یوم
ای کاش روزی بتوانم دوباره تو را ببینم

ننسى العتب واللوم
تا پشیمانی و سرزش را فراموش کنم

نحکی سوى
با هم صحبت کنیم

نضحک سوى
با هم بخندیم

نتمشى ع دروب الهوى
در مسیر عشق گام برداریم

نام و اصحى ع ایدایه
در آغوشش بخوابم و بیدار شوم

روح قلو غیرو ما بیحکی
بروید و به او بگویید کسی جز او نمی تواند چیزی بگوید

تسلملی ریتا هالضحکی
که چقدر این لبخند زیباست

شو بحبا واسالوا برکی
که چقدر دوستش دارم و از او می خواهم

على حالو
برای خودش

بعدو ع الفرقى وبیحلم
او هنوز در جدایی و رویاست

متلی بالملقى
برای دیدن چون او

او بخطر حتى لو سرقه
یا اگر او حتی برای یک لحظه به من فکر می کند

على بالو
در ذهنش

سلملی علیه
سلام مرا به او برسانید

روح وهیدا العنوان
بروید و این نشانیست

شفلی ان کننو زعلان
او را ببینید و اگر او ناراحت است

او غیری ع قلبو
یا کس دیگری در قلب اوست

اهتدى
او می فهمد

بداری حبیبی من الندى من النسمه اللی حوالیه
از شینم و وزش نسیم اطرافش پنهان می کنم عشق من

روح قلو غیرو ما بدی
بروید و به او بگویید کسی را نمی خواهم، فقط او

من حبو بالدینی أدی
کسی که در این زندگی فقط عاشقش بودم

و ودیلو هالعمر ودی
و زندگیم را با او سپری کردم

بسلامی
با سلام من

واحکیلو
و به او بگویید

هالعمر مرقه یرجعلی نسعد ونشثى
این زندگی ادامه دارد، پس بازگرد و شاد خواهیم بود

وشو بتحلى لو سوى نبقى
چه قدر زندگی زیبا خواهد بود اگر با هم باشیم

ایامی
روزهای من