خد بالک علیا
حواست به من باشد
خد بالک علیا ده مش معامله تعملنى بیها
حواست به من باشد، این رفتاری نیست که در خور من باشد و تو انجام می دهی
وابقى افتکر لیا ایام تعبت عشانک فیها
و بدان که من روزهایی داشتم که به خاطر تو در آنها خسته شدم
یاریتک بس تفهمنى ومتسستهونش
ای کاش مرا درک کنی و آن را سرسری نگیری
دى الواحده بتبقى مجروحه ومبتبینش
او تنها با زخم خود باقی می ماند و زخم او هیچ گاه پیدا نیست
دى الواحده قد متضحى وتستحمل
اوست که همیشه خود را قربانی می کند و تحمل می کند
اول ما بتفکر تنسا مبتستأذنش
هنوز فکر نکرده تصمیم خود را می گیرد و فراموش می کند و اجازه نمی گیرد
کان فى حاجات نقصاک وانا کملتها
نیازهای بسیاری داشتی که من آنها را برای تو برآورده کردم
وحاجات کتیر مش حلوه فیک جملتها
و خیلی صفات نازیبا در تو بود که من آنها را زیبا کردم
انا فرصه لو ضیعتها هتزعل علیها
من فرصتی برای تو هستم، اگر آن را از دست دادی، ناراحت می شوی
مین غیرى عایشه تخاف علیک طول عمرها
جز من کیست که در تمام طول عمرش نگران توست
مین غیرى هتسیب روحها لیک لو سبتها
جز من کیست که هستی اش را سوی تو می آورد، حتی آن را هم رها کردی
من غیرى لو تحتجلها قوام هتلقیها
جز من کیست که در هنگام نیازهای فوریت او را ببینی