ذکرى
خاطره
فِل ومش حرزانه تبکی خبریتنا صارت ذکرى
به او بگو که گریه نخواهی کرد، خبرهای ما خاطراتی شده اند
لا ع مبارح فینا نحکی ولا فینا نحکی عن بکره
مانمی توانم درباره دیروز و فردا صحبت کنیم
صدقنی مش ممکن حبک..ما عم بقدر فکر فیک
مرا باور کن، نمی توانم دوستت داشته باشم، نمی توانم به تو فکر کنم
ما بدی عزبلک قلبک..دمع واحزان بیکفیک
نمی توانم قلبت را احساس کنم، اشک و آه کافیست
وحیاتک عندی حبیب علمنی اعشق بجنون
به خاطر تو من عشقی دارم که عاشقی را دیوانه وار به من آموخته است
بهالدنیی قسمه ونصیب ما منقدر مع بعض نکون
این زندگی است و برای ما رقم خورده است و راهی نیست که ما با هم باشیم
انشالله راح بتلاقی الحب اللی بتتمنى یبقى حدک
امیدوارم روزی عشقی را بیابی که آرزو کنی با او بمانی
تنسى شو تعزب هالقلب بیکفی تتزکر شو بدک
بنابراین می توانی دردی را که در قلبت داری فراموش کنی، به خاطر آور که چه می خواهی