اضحک حبیبی
لبخند بزن عشق من
مشتاقه اشوف الضحکه منک اضحک حبیبی و انسى همک
دلتنگ تو لبخندی از تو هستم … لبخند بزن عشق من و من همه مشکلات را فرامش کنم
انا ما فی إزعل منک حبک علمنی الغرام
نمی توانم از تو ناراحت باشم، تو به من عاشقی را آموختی
و بتسالنی لیش بحبک کل الحب لقیت عندک
چگونه می توانی از من بپرسی چرا عاشق شدم در حالی که همه عشق نزد توست
حلم عمری ابقى حدک تبعد و الله عمری حرام
رویای من با تو بودن است تا زمانی که دور شوی … به خدا سوگند زندگیم از دست رفت
خدنی بقلبک یالله یا غالی خدنی لاحلى ایام و لیالی
مرا در دل داشته باش … مرا به زیباترین روزها و شبها ببر