عکسامو پاره کردی عیبی نداره
همه بهم میگن میخواد تنهات بذاره
عیبی نداره ، کلافه ای باشه
یکی بهم بگه چرا میخواد جدا شه
چیزی دیدی بگو چی شنیدی ازم
زنگ بزن تا حرفامو خودم بهت بگم
عاشقتم هنوز مثل همون روزا
اگه میخوای بری فقط بگو چرا
شک داری بهم خیلی زیاد و
میگی دیگه نیستم اونکه دلت میخواد و
میریزی بهم هرچی بود و نبود و
باور نمیکردم بری اینجوری زود و
شک داری بهم خیلی زیاد و
میگی دیگه نیستم اونکه دلت میخواد و
میریزی بهم هرچی بود و نبود و
باور نمیکردم بری اینجوری زود و
چطور دلت اومد بری بدون ِ من ، بده جواب ِ من
اونهمه احساس اینکه دنیا مال ماست چطور میگی باید برم
آروم آروم بارون بارون میباره از آسمون
میاره به یادم اون روزا که گفتم همیشه پیشم بمون
♫♫♫
چطور دلت اومد بذاری دیوونه شم بی تو
نباشی کنارم خستم از همه بی تو نمیتونم ، بدون تو بمونم
یه چترو یه خیابون ، نم نم ناز بارون
دوست دارم یه دنیا دیوونه مثه مجنون
کوچه و خیس و نمناک مثه دل خودت پاک
رد قشنگ بارون افتاده رو تن ِ خاک
دستامون تو دست هم زیر بارون واسه هم عاشقونه میخونیم
زیر یه چتر با هم هستیم تو خیابون قول میدیم که با هم بمونیم
دستامون تو دست هم زیر بارون واسه هم عاشقونه میخونیم
زیر یه چتر با هم هستیم تو خیابون قول میدیم که با هم بمونیم
♫♫♫
زیر بارون دوست دارم ، زیر بارون دوست دارم
زیر بارون میخوام دست تو باشه دستم
تو چشام نگاه کنی بگی فقط باتو هستم
زیر بارون دوست دارم عزیز جونم
نمیخوام حتی یه لحظه هم بی تو بمونم
از اون لحظه که دل به تو دادم
فقط چشمای تو مونده یادم
غمی نمیاد توی روزگارم تا تورو دارم
چه خوبه نفس میکشی پیشم
دارم از عطرت دیوونه میشم
میخوام از همه دنیا جدا شم که با تو باشم
شبیه رویاست چشمای تو همه دنیاست
عشق تو نگاه تو پیداست
عشقم این لحظه ها با تو چه زیباست
شبیه رویاست این خونه نزدیک دریاست
هرچی که دوست دارم اینجاست
عشقم این لحظه ها با تو چه زیباست
نام رمان :رمان اشتباه
به قلم :Goleroz
حجم رمان : ۳.۱۹ مگابایت پی دی اف , ۱.۲۱ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۰۷ مگابایت نسخه ی جاوا , ۳۸۴ کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ی از داستان رمان:
هر روز مثل همیشه صبح به شب خواهد رسید و رنگ آسمان همان رنگ همیشگی
دیروز و فردا خواهد بود. انسانها هیچ وقت از آینده خود خبر ندارند و شاید
اگر می دانستند که چه حوادثی در انتظار آنها خواهد بود، کمی بیشتر و بهتر
فکر می کردند و عجولانه تصمیم نمی گرفتند.
در عصر یکی از روزهای پاییز،
حرف دل زیاد بود ولی کو گوش شنوا
واسه من همه دردا به دنبال دوا
همه درگیر آنند که برن هوا
پس تی ام دوباره دوباره بنوا ..
آ…
دوباره جمعن همه تی امیا
بفرما
دپرس شده تقصیر ماست
بفرما
یه آهنگ رقصی میخواد
بفرما
دپرس شده تقصیر ماست
بفرما
یه آهنگ رقصی میخواد
واسه دیدنش شوقی نمونده
که با رفتنش این حسو پرونده
فراموش نکن نمیخوام تموم شه
هرچی میساختم نذاشتی همون شه
هنوزم هواتو دارم با اینکه نیستی
هنوزم نمیگیره جای تو هیشکی
هنوز کسی نمیدونه رفتی از پیشم
من که عوض نمیکردم نگاتو با هیچی
منه عصبی و حالا بسپار به خودم
تو هم به خودت نگیر اگه اصرار میکنم
منه روانیو ببخش اگه عاطفی نبودم
منو ببخش که بجز تو با کسی نبودم
نام رمان :رمان سکوت نیاز
به قلم :سهیلا مقدادی
حجم رمان : ۲.۳ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۹ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹۸ مگابایت نسخه ی جاوا , ۳۳۳ کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ی از داستان رمان:
از پشت پنجرۀ باران زده نگاهش را به بیرون دوخته بود تا عشق و زندگی را با تمامی وجود لمس کند گاه به آسمان آبی و گاه به پرنده ای که مست از رها شدن پرواز می کرد، و گاه به شاخه های درختها که با تکان دادن خود سعی بر شستن تن می نمودند و …..
فردارو کی دیدیه فردا که نرسیده
اونی که تو فکر فرداست خودشو عذاب میده
دنیا همین الانه رویا همین الانه
بیخودی دلت گرفته نگرانه
بیا همو ببینیم قبل اینکه بمیریم
بیا حالا که میشه دست همو بگیریم
بیا همو ببینیم قبل اینکه بمیریم
بیا حالا که میشه دست همو بگیریم
انقده درد تو دلم دارم انقده غم تو صدامه
انقده حرف نگفته که عمری مُرده رو لبام
انقده تو فکر تو بودم از خودم جا موندم
تو آتیش دروغای تو عمرمو سوزوندم
بعد تو آتیش ِ تو قلبمو خاموش کردم
هرکی هر حرفی دلش خواست زد فقط گوش کردم
گم شدم پی خودم تو کوچه ها میگردم
من خودم رو خیلی وقته که فراموش کردم
