تلالو خورشید..
تلالو خورشید ندارد برق چشمانت
گو به همه عالم که بی تو شمع خموشم
آنان که نور خورشید خواهند روی ماهت را ندیده ند
مستانه برم آ که بنوشم باده ی پر جوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتیست به گوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم