چشات عقلو اَ سرم عجیب پروند
فکر میکردم خوب شدم دوره لشیم تموم
گفتم باهم بخوابیم تا نشیم حروم
نمیدونستم از هم فقط سهممون یه چیزه
اینکه لبامون بخنده اشکامون بریزه
گفتم اگه تو بغلم باشی سردمون نمیشه
ولی ، خیلی ساده ازم تو رد شدی
میدونستم نمیتونی تحملم کنی
میدونستم عزیزم دلت چی میخواد
میدونستم عزیزم دلت چی میگه
میدونستم اگه یه لحظه برم دلت دستاشو به دستای کی میده
هی..
چشات عقلو اَ سرم عجیب پروند
او…
فک میکردم خوب شدم دوره لشیم تموم
انگار لب من قلمو لب تو تخته
رو هم نقاشی میکننو بعد اون خنده
گفتی پیش هم نباشیم هوامون سرده
گفتم بری نه آفتاب میاد نه بارون بعدش
دوس داشتی زیر بارون خیس بشی
زبونت رو بدنم آروم تیغ کشید
من لمس شدم ازم تو رد شدی
میدونستم نمیتونی تحملم کنی
میدونستم عزیزم دلت چی میخواد
میدونستم عزیزم دلت چی میگه
میدونستم اگه یه لحظه برم دلت دستاشو به دستای کی میده
هی..
چشات عقلو اَ سرم عجیب پروند
او…
فک میکردم خوب شدم دوره لشیم تموم
هی..
چشات عقلو اَ سرم عجیب پروند
او…
فک میکردم خوب شدم خدا فک میکردم خوب شدم