عمر جدید
یه زندگی تازه
الحاجات دی جدیده علیا ولی انا عیشاه
حب عمره ماعدا علیا کنت مش عرفاه
بکل کلمه حب یقولها عندی عمر جدید
خذنی من الدنیا دی بحالها لدنیا تانیه بعید
همه زندگی ای که سپری میکنم برام تازست
عشقی که هیچ شباهتی به اونچه پیش از این دیدم نداره
با واژه های عاشقونه ای که بیان میکنه دوباره متولد میشم
منو از این دنیا ببر، به دنیایی تازه و دور از اینجا
لوانام عینی مابینامو واصحى وافکر فی کلامه
واحضن بیدیآ سلامه من لهفه قلبی علیه
دنا حاسه بحاجه غریبه حب وحنیه و طیبه
بتمنى اکون له حبیبه زی الی بیحلم بیه
خواب هرگز به چشمام نمیاد، بیدار میمونم و به واژه واژه ای که بیان میکرد فکر میکنم
با لمس دستام تسلی پیدا میکردم، اینطوره که دلتنگشم
یه حس عجیب دارم، عشق، محبت و مهربونی
ای کاش منم بتونم معشوق اون باشم
همونی که همیشه رویای داشتنش رو داشتم