رحتلو
دوباره رفتم
روحتلوا وانا شایفه انی عملت الصح
عشان کان لازم اخد بعضی یومیها واروحله
مجروحه انا منه لاکن لو اشوفه ف جرح
انا قلبی هیبقی ف نفس الوقت کمان مجروحله
دوباره رفتم تا ببینمش .. کار درستی هم کردم
باید این کارو میکردم تا اون روز همونجا ببینمش
با این که دلمو شکسته بود، اما وقتی دردمند دیدمش
دل شکستم باز هم شکست
واهی حکمت وانا عمری ماتوصل بیا
یلجألی واسیبه ف وقت مایلجأ لیا
توی همه روزای سختم وقتی به من پناه آورد بهش پشت نکردم
متفائله
خوشبین
بصراحه لو عندک نیه
تجی لیا تتعرف بیا انا وحده عادیه
رایحه مع دنیا وجایه
بنی ادمه لیا وعلیا وانا مش مثالیه
اگه دنبال این هستی که منو بسنجی
من یه دختر عادیم که زندگیم بالا پایین داره
آدمهایی که با من یا مخالف من هستن …
و البته بی عیب هم نیستم
قلبی حاسس فیک
دلم همش نگرانته
قلبی حاسس فیک
جایی تیحاکیک
مشغول علیک البال
شو الی صایر فیک
قلی شو مبکیک
مزعل هالجمال
جانن تیراضیک
دنیی تینسیک
اللیله ما فی مجال
دلم همش نگرانته
بذار دلامون با هم حرف بزنن
چی باعث میشه که افسردگی رو احساس کنی؟
چی اشک رو توی چشمات مینشونه؟
بهم بگو مشکل چیه؟
دلم دیوونه وار دنباله اینه که تو رو تا آسمون بالا ببره
تا بتونه تو رو راضی کنه
و همین امشب دنیا رو از یادت ببره
هیلف و یرجعلی
میره و برمیگرده
هیلف یلف و یرجعلی
و هیجی قدامی و یدمعلی
عشان اسامحه و انسى و اعدیها
هیشوفنی هینهار قدامی
و هیقول و لا یوم من أیامی
دی ما فیش أیام من بعدیها
غلطه هیفوق بکره منها
و أما یعتذرلی عنها
میره و برمیگرده
پیش من و درست رو در روی من قرار میگیره
اشک میریزه و با التماس میگه منو ببخش و فراموش کن
زانو میزنه و میگه بی تو یه روز هم نمیتونم زندگی کنم
خیلی زود به اشتباهش پی میبره
و به شیوه خودش عذرخواهی میکنه
اغمرنى
بغلم کن
کل الی من قبلک خلص راح ومضى
مثل الحلم لما فقت فجأه انقضى
ما بدی غیرک من الدنی ابقى معو
بدعی لربی ان غاب لحظه یرجعو
حسیت حدک کیف بغفى ع الهدى
کیف الفرح طیرنی ع ابعد مدى
حسیت ما بدی انا غیرک حدا
من لمستک غرق ورد خدی الندى
همه روزهایی که بی تو زندگی کردم گذشت
مثل رویایی که بازگشت پذیر نیست
وقتی برای چند ثانیه از جلوی چشمم دور میشی
دست به دامن خدا میشم که خدایا من از دنیا هیچی جز اون نمیخوام
همه دنیای منه، هرگز از من دورش نکن
کنار تو به خواب عمیق و راحتی فرو میرم
با شادی ای که دارم پرواز میکنم
لمسم کن عزیز دلم، من جز تو هیچ کسی رو نمیخوام
گل گونه هام تشنه نوازش شبنم گونه توئه
بحلم بلقاک
رویای دیدارت
یا سایبنی فی حیره و نار
لیل و نهار
بحلم بلقاک
عذبنی الشوق و تعبت
و مش هرتاح
غیر و انا ویاک
ای که مرا در سرگشتگی و آتش رها کردی
روز و شب رویای دیدارت را دارم
این شوق آزارم میدهد و خسته ام میکند
بی تو با هیچ کس هم راحتم نمیگذارد
مع سبق الاصرار
با اصرار قبلی
جربت فی مره تقرب من إنسان مجروح
تا حالا سعی کردی به کسی که آزردست نزدیک بشی؟
ضایع مهزوم محروم من طعم الفرح
کسی که از شادی و سرور محروم شده و شکست خورده و تباه شده
ساعه ما اتألم اتکلم بحلاوه روح
وقتی درد میکشه با لبخند حرف میزنه
راجع مجروح مش قادر یهرب من الجرح
از دلی میاد که نتونسته ازش فرار کنه
حاله حب
هوای عشق
عایشه حاله حب معاک وخدانی
وصعب إنها تتکرر تانی
وبعیشها لو إنت بعید او قدامی
وأخیراً الایام رضیوا علیا
أخیراً جیه یا حبیبی یوم لیا
ارتاح من قسوه أیامی
با تو هوایی از عشق رو تجربه میکنم
هوایی که به سختی میشه دوباره تکرارش کرد
دور باشی یا نزدیک باهاش زندگی میکنم
بالاخره روزگار به کام من چرخید
بالاخره وقتش رسید
که همه سختیها به آخر برسه
لو اتقابلنا
اگه همو دیده بودیم
لواتقابلنا مره وحده استحاله نفترق
إحسانا بیقول اننا لو شفنا بعض هنتفق
ده احنا لسى ماتقبلناش وتقابلنا
امال بقى حیحصل ایه لو اتقبلنا
اگه یه بار فقط با هم روبرو میشدیم، جدایی برامون غیر ممکن میشد
احساسمون بهمون میگفت حتی با یه دیدار، ادامه میدادیم
هنوز دیداری نبود، اما احساسمون هم اینطور نبود
دارم فکر میکنم اگه واقعا همو میدیدم چی میشد
انا نفسی
آرزو میکنم
لیه کل وحده اقابلها تحکی حکایه اخرتها الندم
تحکی وکلامها عذاب ویأس وخوف وبتموت من الالم
کل وحده حاسه بالغربه وعایزه تروح بعید
لا نفسها مطمنه ولا قلبها عایش سعید
چرا هر دختری که میبینم داستانی رو نقل میکنه که به پشیمونی منتهی میشه
واژه هایی انباشته از غم، اندوه، ترس و درد
تک تکشون احساس تنهایی میکنن یا میخوان که فرار کنن
درد روحشون رو فرا گرفته و دلشون شکسته
انا نفسی الاقی وحده مبسوطه بحیاتها
انا نفسی اقابل وحده حاسه بالامان
آرزو میکنم بتونم دختری رو پیدا کنم که زندگیش قرین شادی باشه
آرزو میکنم دختری رو پیدا کنم که احساس امنیت کنه