معرفش لیه
نمیدانم چرا

معرفش لیه ببقی معاک متغیره فرحانه لیه
نمیدانم چرا وقتی با توام دگرگونم، چرا خوشحالم

و کأنی طفله صغیره حاسه بحاجات
درست مثل اینکه کودکی هستم که چیزهایی را حس میکند

أنا عمری قلبی محسها
که تا به حال در زندگیم احساس نکرده ام

غیر بس لیک
جز وقتی که برای تو هستم

جنبک خلینی على دنیا بعیدا یا حبیبی معاک ودینی
بگذار در دنیایی دور از همه کنارت باشم عشق من مرا با خودت ببر

سایبالک نفسی یا حبیبی وکل سنینی
خودم و همه سالهای زندگیم را برایت فنا کردم عشق من

ده هواک غیرلی أیامی بعمر جدید
همین عشق تو روزهایم را در جهت یک زندگی جدید تغییر داد

جنبک خلینی على دنیا بعیدا یا حبیبی معاک ودینی
بگذار در دنیایی دور از همه کنارت باشم عشق من مرا با خودت ببر

سایبالک نفسی یا حبیبی وکل سنینی
خودم و همه سالهای زندگیم را برایت فنا کردم عشق من

و کأنی فراشه بیاخدها الهوی لبعید
درست مثل اینکه پروانه ای هستم که عشق او را به دوردستها میبرد

معرفش لیه ببقی معاک متطمنه وعلیک بغیر
نمیدانم چرا وقتی با توام دلم آرمست و حتی نسبت به خودم هم روی تو متعصبم

من نفسی من روحی أنا فی حاجات کتیر
درون من چیزهای زیادی وجود دارد

میکفینیش ملیون سنه لو أقولها لیک
که اگر یک میلیون سال هم برایت بگم هم باز کافی نیست

لو أقولها لیک
اگر برایت بگویم