اوقات
وقتها

اوقات یاخذنا الحکی وننسى فی الحکی اوقات
گاهی وقتها صحبت کردن ما را فرا می گیرد و به وسیله آن همه چیز را فراموش می کنیم

واوقات یالیت الکلام سکات واوقات یجرحنا الحکی
و گاهی وقتها آرزو می کنیم که ای کاش صحبتها به پایان می رسید و گاهی اوقات صحبتها به ما آسیب می زنند

وین القى کلام مامر بکلام واحکی لک حبیبی
کجا می توانم صحبتی را پیدا کنم که گفتگو در مورد آن با سخن دیگری عوض نشود و برای تو تعریف کنم

عن سفرک بروحی وعن وطنک جروحی وعن تعب الغرام
از سفرت در روحم و از کشوری از زخمهایت در درونم و از خستگی عشق

حبیبی کلامی صعب ان ضاع الامل او مات
ای عشق من، اگر امیدواری گم شود یا بمیرد سخن من سخت می شود

تسکنی حروف وتهجرنی حروف وانا احبک حبیبی
حرفهایی در کنار من ساکن می شوند و حروفی از کنارم می روند، دوستت دارم ای عشق من

فی املی ویاسی فی قمری وشمسی فی کل الظروف
در امیدواری و نا امیدی، در ماهم و خورشیدم و در همه حال

حبیبی احبک حب مایعرف ابد اوقات
عشق من، من نسبت به تو عشقی دارم که وقت و زمان نمی شناسد