کتر
بیشتر

أکتر من اللی أنا بحلم بیه
او بسیار بیشتر از آن است که من در رویایم می دیدم
مش قادره اخبی أنا تانی علیه
نمی توانم دیگر چیزی را از او پنهان کنم

ده أنا من أول ما قابلت عنیه … ندانی
از اولین باری که ملاقاتش کردم، چشمانش را از دست دادم، مرا صدا می زند
حبیبى معاه … حیاتى و عمرى اللی أنا عایشاه … و أجمل و أصعب قوله آه
عزیزم!‌تو زندگی مرا داری، و عمری که من سپری کردم و زیباترین و سخت ترین کلمات

یسبنی و أحس إن أنا ویاه ثوانی
که مرا ترک می کند و احساس می کنم که حتی در ثانیه ها هم همراه او هستم
و داریت على قلبی و أتمنیت … قلبک یجینی و یقول کل اللی حاسس بیه
آرزو می کنم قلبت به سوی من آید و هر آن چه احساس می کند برای من بگوید
و اهو بان الشوق علیا و بان و اهو کل شئ بأوان قال إیه بأخبی علیه
و شور من به تو برایم ظاهر شده است و این هم چیز است، می گوید که آن را از تو مخفی کرده ام

ویاک لو حتى وانت بعید الشوق الیک بیزید و أفضل افکر فیک
همراه تو حتی اگر دور از من باشی، عشقم به تو بیشتر می شود و هم چنان به تو می اندیشم
لو أقول عنک کلامی یطول و أفضل سنین وأیام اوصف غرامی انا بیک
اگر درباره تو صحبت کنم، سخن پایان نمی یابد و وصف عشق من از تو روزها و سال ها به طول می انجامد