رمان ترنم یک ترانه از همیشه بهار



نام رماننام رمان :رمان ترنم یک ترانه

نویسنده به قلم :همیشه بهار

حجم رمانحجم رمان : ۰.۹۸ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۴ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹۳ مگابایت نسخه ی جاوا , ۳۰۳ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری به اسم نرگس هشتش که در گذشته براش اتفاقاتی میفته که در حال حاضر اثراتش رو میبینه  و….


فرمت رمان :فرمت رمان:pdf,apk,java,epub

download :دانلود رمان ترنم یک ترانه از همیشه بهار با فرمت pdf

download :دانلود رمان ترنم یک ترانه از همیشه بهار با فرمت apk

download :دانلود رمان ترنم یک ترانه از همیشه بهار با فرمت java

download :دانلود رمان ترنم یک ترانه از همیشه بهار با فرمت jad

download :دانلود رمان ترنم یک ترانه از همیشه بهار با فرمت java (پرنیان)

download :دانلود رمان ترنم یک ترانه از همیشه بهار با فرمت epub

صفحه ی اول رمان:

اشعه های طلایی خورشید به زحمت از لای پرده ی اتاق خود را روی صورت دختر جوان تحمیل کردند. دختر چشمانش را باز نمود و اطراف را به خوبی نگاه کرد خانه شان از دو اتاق که به وسیله دربی به هم وصل می شد چیز بیشتری نبود ولی گرمای صمیمیت و همدلی بینشان موج می زد. کنارش برادر کوچکش با معصومیت خاصی به خواب رفته بود. ناخودآگاه بوسه ای بر صورتش نواخت و از جایش برخاست. از اتاق که خارج شد مادر را مشغول کار در آشپزخانه دید پس گفت:سلام مامان.صبح بخیر. سلام دخترم از بیدار شدی؟ تا بری دست و صورتت رو بشوری صبحونه هم آمادس. وارد حیاط که شد خواهرش که یک سال از او کوچکتر بود را مشغول جارو کشیدن دید. سلام فاطمه سلام نرگس خانم.چه عجب بیدار شدی؟ یه وقت نیای کمک کنی ها!دستات خراب می شن.بله دیگه ما کلفت خانم شدیم. نرگس رفت جلو و صورت خواهرش را بوسید و گفت:فاطمه جان ببخش خسته بودم . فاطمه لبخندی زد و گفت: شوخی کردم.تو چرا جدی گرفتی؟ همگی دور سفره نشسته بودند و صبحانه می خوردند.مادر گفت: نرگس صبحونه ت رو تموم کردی برو سر کوچه از احمد آقا یه شونه تخم مرغ و دوتا شیر بگیر . نرگس بعد از اینکه آخرین لقمه را در دهانش گذاشت چادرش را بر سرش انداخت و زنبیل به دست از خانه خارج شد.

رمان ترنم یک ترانه

منبع:http://www.forum.98ia.com/