رمان پارمین از آذرمیدخت



نام رماننام رمان :رمان پارمین

نویسنده به قلم :آذرمیدخت

حجم رمانحجم رمان : ۳.۲۶ مگابایت پی دی اف , ۱.۱۵ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱.۰۲ مگابایت نسخه ی جاوا , ۳۶۰ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری به اسم پارمین هستش که در خانواده ای معمولی زندگی میکنه تا اینکه پدر خانواده برای انجام معامله ای تمام داراییشون رو به فروش میرسونه اما طرف معامله کننده کلاه بردار از اب در میاد و پارمین تصمیم میگیره که …..


فرمت رمان :فرمت رمان:pdf,apk,java,epub

download :دانلود رمان پارمین از آذرمیدخت با فرمت pdf

download :دانلود رمان پارمین از آذرمیدخت با فرمت apk

download :دانلود رمان پارمین از آذرمیدخت با فرمت java

download :دانلود رمان پارمین از آذرمیدخت با فرمت jad

download :دانلود رمان پارمین از آذرمیدخت با فرمت java (پرنیان)

download :دانلود رمان پارمین از آذرمیدخت با فرمت epub

صفحه ی اول رمان:

با عجله مقنعه اش را جلوی آینه مرتب کرد و به سمت در رفت .
– پارمین صبحونه
بدون توجه به اعتراض کوکب از خانه خارج شد.محیط دانشگاه مثل همیشه شلوغ بود. به سختی ماشینش را پارک کرد .سوئیچ راسریع برداشت و در ماشین را به سرعت باز کرد که باعث شد صدای گوش خراشی بلند شود .با چهره ای درهم از در نیمه باز ماشین پیاده شد .در ماشین کناری حسابی از فرم افتاده بود به ساعت نگاه کرد ، نمایش پنج دقیقه دیگر شروع می شد .برگه ای از دفترچه یادداشتش پاره کرد ونوشت.
متاسفم خیلی عجله داشتم .تماس بگیرید خسارتتون رو پرداخت میکنم.
همراه شماره تلفنش برگه را زیر برف پاکن ماشین گذاشت و با قدم هایی بلند به سمت آمفی تئاتر دانشگاه رفت .
با دیدن چهره درهم نسرین ومحمد دستهایش را به علامت تسلیم بالا برد.
– خواب موندم .متاسفم
محمد سری تکان داد و به سمت آریا که در حال گریم بود رفت .
نسرین با عصبانیت گفت :
– واسه خواب موندن جناب عالی می دونی من چقدرحرف خوردم
– بیا زودتر شروع کن داره دیرمی شه ها
نسرین در حالی که قلم مو را بر می داشت پشت چشمی نازک کرد.

رمان پارمین

منبع:http://www.forum.98ia.com/