تعا
بیا

عطرک دفانی و خلانی أتعلق فیک
رایحه خوش تو مرا گرم می کند و باعث می شود که به تو بنگرم

لیلک نادانی و وعانی اسهر غفیک
شبهای تو مرا می خواند تا خوب آلود بیدار بمانم و تو را بخوابانم

من قلبی صارت کلماتی تضوی لعیونک سهراتی
واژه های من از منتهای قلبم آمدند و نور چشمانت مرا بیدار نگه داشتند

وعدنی بلیالی لیالی و کل اللی قبلک نسینی
شبها، شبها به من قول بده همه آنها که پیش از تو بودند مرا فراموش کنند

تعا
بیا

تعا کرمالی تعا
بیا، به خاطر من بیا

تعا باللیالی تعا
بیا، در شبهای من بیا

تعا بالصدفه تعا
بیا، ناگهانی بیا

تعا بخیالی تعا
بیا، در تصور من بیا

تعا من قلبی بغنی لک و منضیع اتنین
بیا، برایت از قلبم می خوانم و هر دو رویش را امضا می کنم

و لو غبت دقیقه بومی لک برموش العین
و اگر برای دقیقه ای نباشی من با مژگان چشمم باز می گردم

و من لیلی بسرق نجماتو تاللیل یضیع بعتماتو
و ستاره را از شب می دزدم و شب در تاریکی گم می شود

و بحلف بالغالی یا غالی لو بغفى بدی توعینی
و ای ارزشمند به ارزشمندترین قسم می خورم اگر می روی مرا بیدار کنی