وینک حبیبی
کجایی عزیزم

اصعب یوم بحیاتی لما تروح وما تسئل عن روح صرت الها الروح
سخت ترین روز زندگی من روزی بود که رفتی و از هستی و روحی که مالک شده بودی نپرسیدی

و عن قلب اهداک اجمل حب لا یا حبیبی غیابک مش مسموح
و از قلبی دور شدی که زیباترین عشق را به تو هدیه کرد،‌ نه عزیزم، دوری تو پذیرفتنی نیست

حبیبی حبیبی
عزیزم، عزیزم

وینک حبیبی رایح ناسی شو قلنا مبارح ضعنا بهاک المطارح
عزیزم کجایی، تو رفتی و آنچه دیروز گفته بودیم را فراموش کردی، ما در این مکانها گم می شویم

ناسی احلى لیالینا کلمه حب تدفینا وحکایه ربیت فینا
تو زیباترین شبهایمان را فراموش کرده ای، واژه عشق به ما گرما می بخشد

بتمنى انک ترجع عدنیا قلبا بیدمع
آرزو می کنم که به سوی من بازگردی، قلبم می گرید

یا ریتک صوتی تسمع
آرزو می کنم که صدای مرا بشنوی

ترجع حبیبی اوعدنی حبیبی
عشق مرا بازگردان، به من قول بده عزیزم

حلمک مطرح ما بتخلق تکبر تنحب وتعشق بساحه ویمکن عمفرق
رویای تو چون مکانی است که عشق را می پروراند و دوست داشته می شود