عندیه
سرسخت
انا عندیه وبحب الی یموت فی
سرسختم و کسی را دوست دارم که برایم بمیرد
ویطمن قلبی وعینی
و به قلب و چشمم اطمینان بدهد
تقسى علی مبکیش غیر بالحنیه
اگر به من سخت و خشن باشی، تا مهربان نشوی به سویت نمی آیم
اهده یا حبیب قلبی شویه
لطفاً کمی آرام باش عزیزم
احبک حیل
خیلی دوستت دارم
احبک حیل و اشتقلک وعشقی لیل یندهلک
خیلی دوستت دارم و دلتنگ توام و عشقم شبانه تو را می خواند
کل یوم غرام یزید غیرک انا ما رید
این عشق هر روز بیشتر می شود، تو را می خواهم نه کس دیگری را
لا بعدک حب لا قبلک
عشقی قبل از تو نبوده و بعد از تو هم نخواهد بود
انت بالروح حب الروح لیل نهار بالافکار
تو در روح من و عشق روح منی، همیشه در ذهن منی
أنا و الشوق
من و دلتنگی
أنا و الشوق یطول لیلی و انت تغیب
من و دلتنگی ام باعث می شویم شب به درازا بکشد و تو نیستی
أنا والعین نسأل فین أغلى حبیب
من و چشمم می پرسیم که با ارزش ترین عاشق کجاست
أنا قلبی ینادی لیک و روحی تروح لیک
قلبم صدایت می کند و روح و جانم در پی تو می آید
یوقف بی الزمان و استنى شوف عینیک
گذشته مرا متوقف می کند و به انتظار دیدن چشمانت می مانم
شو بدو یصیر
چه خواهد شد
راح ننسى الدنیا بهاللیله ونسهر سوى طول اللیل
امشب همه دنیا را فراموش خواهیم کرد و همه شب را بیدار خواهیم ماند
یبقو عینیک مقابیلی ونرقص حتى یجن اللیل
چشمانت هنوز هم در برابر منست و تا دیوانگی شب خواهیم رقصید
بتقلی بحبک ع العالی وخلینی حدک یاغالی
به من گفت از همه بیشتر دوستت دارم و گذاشتی در کنارت بمانم
حدک بدی کون عیش الحب جنون
می خواهم کنارت بمانم، تا عاشقانه زندگی کنم
حسسنی بیک
احساسم کن
من قد ایه وانا روحی فیک
از چه زمان زیادی تا کنون روح و جان من با تو بوده است
من قد ایه بخاف علیک
از چه زمان زیادی تا کنون نگرانت بوده ام
حسسنی بیک وحیاه عینیک دنه لی فیک اکثر ما لیک
احساسم کن، و زندگی چشمانت، احساسم برای تو بیشتر از احساسم برای خودم است
من حق مره تحسنی
این حق منست که مرا احساس کنی
اغمرنی
مرا در آغوش بگیر
اغمرنی وخلی قلبی یدوب حنان
مرا در آغوش بگیر و بگذار قلبم از مهربانی بسوزد
اغمرنی حدک بدی عیش بامان
مرا در آغوش بگیر، می خواهم در کنار تو در امنیت زندگی کنم
غالی ساکن قلبی ع طول
عزیزم، که در قلبم برای همیشه جای داری
غالی ما بعشق غیرک انسان
با ارزشم، من به کسی جز تو عشق نمی ورزم
یا عالم بالحال
ای که از حال من با خبری
یا عالم بالحال عندی سؤال عن حبیبی الی فی بعده طال
ای که از حال من با خبری، از عشقم که برای مدتهاست غایبست سؤالی دارم
سبنی فی نار قلبی احتار اعمل ایه اللیالی طوال
مرا در آتش رها کن، قلبم در آتش می سوزد، در این شبهای طولانی چه کنم
ایه تسوى الدنیا لو ثانیه ولا ثانیه فی بعادک حبیبی
دنیا چه می شود عزیزم اگر در نبودنت یک ثانیه، یک ثانیه نباشد
حسیت بامان
احساس امنیت می کنم
مالک احساسی وحبی لو مهما العمر یفوت
تو مالک عشق و احساس منی، اهمیتی ندارد چه قدر از عمر من گذشته است
عایش کرمالک قلبی وع غیابک بدو یموت
قلبم به خاطر تو زندگی م یکند و در نبودنت می میرد
من الیوم الی انا حبیتک شو حسیت بامان
از روزی که دوستت دارم چه قدر احساس امنیت می کنم
قلت لحالی یا ریتک حبیبی من زمان
به خودم گفتم که ای کاش از مدتها پیش عشق من بودی
اتلاح
دور شو
زادها الحبیب علیا اعلاش یا قلبی الی ما تنساه
زادها وبکا عنیا ما قدرش انا نبقى نعیش معاه
اتلاح حبیبی اتلاح انا ما بقیت مرتاح
کل یوم تقدم لی هدایاک جراح
دوباره عشق من؟ چرا؟ آخه چرا دل من! نمیتونی فراموشش کنی؟
اون بازم تکرار کرد و اشکو به چشمای من برگردوند
دیگه نمیتونم باهاش زندگی کنم
دور شو عشق من، دور شو
من دیگه راحت نیستم
هر روز به من هدیه مسموم میدی
من عیونی
از چشمانم
من عیونی من عیونی لو تجی عمرى هدیه
از چشمام، از چشمام، اگه به من هدیه ای بدههی زندگی من
انا احبک حب جنونى حتى لو تقسى علیا
من دوستت دارم، دیوونه وار عاشقتم، حتی اگه سنگدل باشی
من هنا لبکره تدلل لأجل عینک أتحمل
از حالا تا فردا خودتو لوس میکنی تا چشماتو نگه داری
لو تغیب فى یوم ارحل قلبی وصانى وصیه
اگه تو روزم که داره میگذره نباشی دلم از من چیزهایی میخواد