عمری و سنینی
زندگی من و سالهایم
تعب عینی السهر
چشمانم از بیداری خسته شده اند
تارکنی بلیلی بضجر
در شبی سخت مرا رها کردی
بمشی ع درب القدر
با زخمی از سرنوشت قدم می زدم
و بایدی شنطه سفر
و در دستم توشه ای سفر بود
عمری و سنینی
زندگی من و سالهایم
تعب عینی السهر
چشمانم از بیداری خسته شده اند
تارکنی بلیلی بضجر
در شبی سخت مرا رها کردی
بمشی ع درب القدر
با زخمی از سرنوشت قدم می زدم
و بایدی شنطه سفر
و در دستم توشه ای سفر بود
آخر غرام
آخرین عشق
تنادینی اللیالی اندهلک باللیالی تسامر وحدتی
شبها مرا صدا می زنند، تو را شب صدا می زنم که تنهاییم را پر کنی
یلازمنی انینی تطلعلی من حنینی تکفکف دمعتی
ناله هایم با من است، از شور و شوقم متوجه می شوی، اشکهایم را پاک می کنی
آخر غرام اجمل غرام خلانی اطیر لف الفضا احلف مضا عمری الاسیر
آخرین عشق بهترین است، مرا به پرواز در می آورد، سوگند می خورم که زندگی گذشته ام تمام شده است
آخر غرام آخر غرام آخر غرام
آخرین عشق، آخرین عشق، آخرین عشق
ارجع
بازگرد
حبیبی سرقنی و أخذنی معه
عشق من مرا می دزدد و با خود می برد
رفاق الطفوله لیه ما بیرجعوا
آن دوستان دوران کودکی چرا بازنمی گردند
من حالی أخذنی راح و ما ودعنی
مرا از حال و روز خودم جدا کرد و بدون خداحافظی ترک کرد
ایامی و أحلامی ترکتن معه
و من روزها و آرزوهایم را همراه با او ترک کردم
ارجع ارجع و رجعلی ایامی
بازگرد، بازگرد و روزهایم را به من باز گردان
کیف
چگونه
لو بیصیر اللیل نهار و الیوم سنتین
اگر میشد که شب روز شود و یک روز دو سال شود
لو تولع ب قلبی النار و ما تنام هالعین
اگر آتش را در قلبم احساس می کردی و این چشم به خواب نمی رفت
لو عقلی من عقلی طار و بجنون بهواک
اگر ذهنم از عقلم پر می کشید و می رفت و در عشقت دیوانه میشدم
حبیبی مهما صار لا لا ما بنساک
عزیزم، هر اتفاقی که بیفتد، نه نه، من تو را فراموش نمی کنم
کیف بنسى حبک و الحنان
چگونه می توانم عشق و محبتت را فراموش کنم
ویلک من الله
از خدا بترس
عیشتنی کذبه وعملتنی لعبه
مرا به دروغ واداشتی و بازیچه کردی
جرحتلی قلبی ترکتنی وفلیت
دلم را آزردی و مرا رها کردی و رفتی
عشقتک وحبیت واه شو تمنیک
دوستت داشتم و آه … چه آرزوهایی داشتم
وحلمت نبنی بیت راح البیت
در رویایم با هم خانه ای میساختیم، خانه ای که رفت
حلفنا بحبنا
به عشقمان سوگند خوردیم
حلفنا بحبنا ولا شی یفرق بینا غیر عمرنا
به عشقمان سوگند خوردیم که تا پایان زندگی چیزی جدایمان نکند
ودنیه هوانا حبیبی نعیشها لوحدنا
و ما خودمان به تنهایی در دنیای عشقمان زندگی میکنیم
ازای افترقنا حبیبی
چگونه از هم جدا شدیم عشق من
قولی الحکایه ماکنش اتفقنا فرقنا حبیبی
داستان را برای من بگو، جدایی توافق ما نبود عزیزم
فالنهایه مش عیزه عیشها حیاتی لو انت مش معایا
در پایان، من نمیخواهم به زندگیم در حالی که تو با من نیستی ادامه دهم
بیعاملنی
مداوایم کرد
ضایع منی متل عیونو غیری مش شایف حدا
مانند چشمانش از دستم رفت، جز من کسی نمیتوانست او را ببیند
کل اللی حوله بخونو الا هوه ماحدا
جز او همه اطرافیانش خائنند
خایف املیله عیونو کل همومی بیبعدا
فقط من چشمانش را پر میکنم، همه ناامیدی را از من میگیرد
مع هیدا وکله ترکته
با وجود همه اینها ترکش کردم
واللی دوانی جرحته
و کسی که مداوایم کرد را زخمی کردم
ماتسمینی
صدایم نکن
ماتسمینی باسمی ولاتحکینی ولا کله
مرا به اسم صدا نکن، حتی یک کلمه هم با من حرف نزن
ازا مابخلیک یاحبیبی اسعد اناس
اگر من تو را خوشبختترین مردم نکنم عشق من
انا قلبی مابغنی الا ان شافک متهنی
قلب من تنها وقتی تو را شاد میبیند ترانه میخواند
والدنیا من بعدک حبیبی ما الها امان
و دنیا پس تو امنیتی نخواهد داشت
خلی العالم یسمعنا والدنیا تغنی معنا
بگذار دنیا ما را بشنود و گیتی با ما ترانه بخواند
شو بدک
چه میخواهی
شو بدک فیی ترکنی وروح
از من چه میخواهی؟ تنها رهایم کن و برو
قلبی مابدی بسره یبوح
دلم نمیخواهد شکوه کنم
بشوفک مع غیری بضحک قدامک
تو را با دیگری دیدم و در برابرت خندیدم
وانا قلبی من جوا مجروح
و آن وقت دلم درونم شکست
کیفک
چطوری؟
کیفک کیفک کیف حال الغرام
چطوری؟ چطوری؟ عشق چطوره؟
وینک وینک وین هالکلام
کجایی؟ کجایی؟ کلمه ها کجایند؟
لیش مغیرک لیش محیر
چرا عوض شدی؟ چرا به هم ریختی؟
عم تشوف الکون صغیر
دنیا رو خیلی کوچیک میبینی