سألتک حبیبی
از تو پرسیدم عشق من
سالتک حبیبی لوین رایحین
خلینا خلینا وتسبقنا السنین
اذا کنا عطول لتقینا عطول لیش منتلفت خایفین
انا کل مبشوفک کانی بشوفک لاول مره حبیبی
انا کل متودعنا کانا تودعنا لاخر مره حبیبی
قلی حکینی نحنا مین ولیش منتلفت خایفین
ومن مین خایفین من مییین اه
عشق من از تو پرسیدم به کجا میرویم
میرویم و میرویم اما سالها از ما جلوترند
اگر همیشه دیدار داشتیم ترس و نگرانی از اطرافمان برای چه بود
هر بار تو را میبینم مثل اینست که این اتفاق برای اولین رخ میدهد
و هر بار خداحافظی درست مثل پایان همه ماجراست
به من بگو، به من بگو تو که هستی و چرا از اطرافت میترسی
از که میترسی، از چه کسی