رجب
رجب
رجب حوش صاحبک عنی
رجب دوستت را از من دور کن
رجب صاحبک جننی
رجب، دوستت مرا به مرز دیوانگی رساند
رجب قرب طمنی
رجب به کنار من بیا و خیال مرا آسوده کن
رجب وقلوا یسیب قلبی
رجب به او بگو که قلبم را رها کند
لو کان ده نسینی
ای کاش این کارها باعث می شد که فراموشش کنم