امانیه
امان
أمانیه أمانیه أمان الأمانی أمانیه آمان آمان لیش أنا حیرانا
امان، امان، امان، امان، چرا من سرگشته و پریشانم
الحبیب غایب عنی تارکنی لحالی
عشق من از من دور است و همه چیز را به خاطر خودم ترک می کنم
وشویقی أغلى منی ومن دمع الغالی
و دلتنگیم برای او با ارزش تر از من و اشکهای با ارزش من است
یامین یجی یطمنى ویریح بالی
چه کسی می تواند به من و ذهنم اطمینان ببخشد